ادبیـــــات - زبــــان
علت ورود واژه های بیگانه در داخل زبان را میتوان بچند عامل عمده مرتبط دانست.
1- استیلاگری ها (نظامی، سیاسی، اقتصادی)
2- برتری های فنی و علمی
3- اشتراکات مذهبی
4- قرابت های زبانی
5- تعارضات و تقابلات فرهنگی
اگر بتاریخ بنگرید همه آن مملو از جنگ ها کشورکشائی ها، اشغالگری ها بوده که کشورهای قوی کشورهای ضعیف و ناتوان را مورد تاخت و تاز خود قرار داده و سرزمین آن ها را تحت سیطره و مستعمرات خویش درمی آوردند
که خواهی نخواهی کشورهای غالب بعد از ترک آن سرزمین ها نفوذ فرهنگی، سیاسی و زبانی خویش را بالای آنها بجای می گذاشتند.
ماننده بریتانیای کبیر در قاره آسیا و کشور فرانسه در قاره افریقا و امپراتوری روسیه تزاری و یا اتحاد جماهیر شوروی سابق در اروپای شرقی و آسیای میانه و امثال آنها و یا اینکه ممکن نفوذ واژه های بیگانه بواسطه موجودیت برتری های علمی و فنی بوجود آمده باشد طوریکه ملت های گیرنده واژه ها بواسطه عدم توانائی های علمی و فنی در زمان استفاده تکنالوژی عصری اسامی و واژه های آنها را نیز همرای تکنالوژی مورد استفاده قرار دادند. مانند واژه های تیلفون، تلگراف، رادیو، کمپیوتر، تلویزیون، سینما، موتر، ماشین، پنسلین، ویتامین و غیره.
و یا اینکه علت نفوذ کلمات و واژه های بیگانه در داخل زبان بواسطه اشتراکات مذهبی ملل با یکدیگر بوده مانند ملل اسلامی که تعابیر و کلمات مشترک دینی و مذهبی (اسلامی) دارند مانند واژه های صلاة، زکواة، رمضان، حج، دعا و غیره که این واژه ها در اصل عربی بوده ولی در زبان تمام ملل مسلمان این تعابیر و واژه ها وجود دارد.
و یا اینکه نفوذ واژه ها ممکن بواسطه قرابت و نزدیکی زبانها با یکدیگر بوده باشد ماننده قرابت و نزدیکی زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی با یکدیگر که اکثراً از کلمات که ریشه مشترک لاتینی دارد استفاده میکنند و یا زبانهای ترکی، ازبکی، ترکمنی، قزاقی و قرغزی که از کلمات مشترک که ریشه ترکی دارد استفاده میکنند. و یا ممکن تعابیر، کلمات و واژه ها مورد استفاده ریشه واحد مشترکی نداشته باشند ولی از کلمات مشترک که در زبان شان مروج گردیده استفاده کنند ماننده زبان دری فارسی، پشتو، ترکمنی، ازبکی، بلوچی، اردو، عربی که از کلمات مشترک که ریشه عربی دارد استفاده میکنند، که این نوع اخیر (نفوذ زبانها با یکدیگر) بیشتر طوری است که هم واژه ها و تعابیری را بیکدیگر میدهند و هم از یکدیگر میگیرند. چنانچه نفوذ واژه های زیادی از زبان عربی در داخل زبان فارسی و همچنین واژه ها و کلمات از زبان فارسی در زبان عربی و یا زبان ترکی و زبان اردو و یا برعکس که چنین تعاطی مشترکی بین زبانها از گذشته های دور تا امروز وجود داشته و ادامه دارد.
و یا اینکه نفوذ کلمات و واژه های بیگانه طوریکه در عناوین به آن اشاره کردیم براثر تقابلات فرهنگی بین فرهنگ های قوی و ضعیف بوجود آمده طوریکه فرهنگ قوی در این مقابله غالب گردیده و فرهنگ ضعیف بتدریج کنار رفته است. چه در مقابله فرهنگی فرهنگ قوی در محدوده اصلی خود باقی نمانده و نفوذ خود را بر اطراف و اکناف خود میگستراند و به پیشرفت خود ادامه میدهد. و یا ممکن علت ورود واژه های بیگانه در داخل زبان بواسط کشفیات جدیدی که در عرصه های علم و تکنالوژی معاصر بوجود آمده بمیان آید چنانچه جهان امروز ما هر روز شاهد کشفیات جدیدی در عرصه های علم و تکنالوژی معاصر بوده که هر روز در جهان چنین کشفیات رخ میدهد و اسامی و واژه های جدیدی را نیز همرای خود وارد عرصه زندگی و از جمله وارد عرصه زبان میگرداند. ماننده میکروب، باکتری، سلول، آکسیژن، هایدروژن، پروتین، ویتامین، کلسیم، اتم، الکترون، ایدز، انفلوانزا و غیره و یا ممکن واژه ها بواسطه پیدایش رویداد های جدیدی که در عرصه مسائل سیاسی، اجتماعی، زندگی انسانی رخ میدهد بمیان آیند که چنین رویدادها و حوادث سیاسی ممکن در گذشته وجود نداشته و احتیاج برچنین واژه ها و تعابیری هم نبوده ماننده بانک، بیمه در عرصه تجارت، سینما، تأتر در عرصه هنر، سمینار و کنفرانس در عرصه فرهنگ و علوم اجتماعی دولت حقوقی و جوابگو، پارلمان و دموکراسی، شهروندی نه بمفهوم اتباع محض، گروهای فشار، و امثال اینها در ساحة علوم سیاسی و علم اداره که تقریباً اینها همه واژه های تازه و جدیدی بوده که با تکمیل و نهادینه شدن دموکراسی و دولت حقوقی میتواند مصداق واقعی خود را درست پیدا کند و وارد عرصه زندگی اجتماعی گردد.
سابقه وجود واژه ها و تعابیر:
بهتر است تا مطلب خود را با طرح سؤالی مبنی بر سابقه موجودیت واژه ها و تعابیر که آیا چنین تعابیر و واژه های در جوامع مختلف بمعنی خاص آن از قبل وجود داشته و یا خیر؟ و اگر چنین واژه های در جوامع از قبل وجود داشته آیا بهمان معنی خاصی که در حال حاضر از ان تعبیر میگردد بوده و یا معنی دیگری از آن مستفاد میگردیده که این سؤالی است که جواب آن بیشتر بستگی به آن دارد که آیا مصداق چنین واژه ها و تعابیر در آن جوامع از قبل وجود داشته و یا خیر؟ که اگر مصداق آن واژه ها و تعابیر در آن جوامع از قبل وجود نداشته پس خود آن تعابیر و واژه ها نیز ماننده مصداق خود وجود قبلی نداشته است بلکه اینها تعابیر و واژه های جدیدی است که در فرهنگ آن جوامع بعداً وارد و مروج گردیده و قبلاً چنین واژه ها و تعابیری به معنی خاص آن وجود نداشته است.
بطور مثال تعابیری چون نماز، روزه، حج، زکواة، آذان که مجموعی از واژه های است که بعد از آمدن دین اسلام در مناطق مختلف جهان مروج گردیده و قبل از اسلام چنین تعابیر و واژه های بمعنی خاص آن وجود نداشته بلکه اینها واژه ها و تعابیر جدیدی است که با آمدن دین اسلام این تعابیر و واژه ها نیز در داخل زبان و فرهنگ ملت های که به اسلام گرویده اند وارد گردیده و رواج یافته است.
و یا ممکن واژه ها و تعابیر و اسامی بوده باشند که از جهان غرب همرای علم و تکنالوژی معاصر وارد زبان ملت ها گردیده است ماننده اسامی علمی و فنی موجود و یا زمینه های اجتماعی و سیاسی خاص امروزی سبب ایجاد آنها گردیده در حالیکه ممکن قبلاً چنین تعابیر و واژه های به این معنی خاص رواج نداشته ماننده تعابیر دموکراسی، لبرالیزم، سندیکا، کوپراتیف، امپریالیزم، سوسیالیزم، فاشیزم، نازیزم و غیره.
تصویر ذهنی اسامی، واژه ها و تعابیر
طوریکه در مباحث قبلی گفته آمدیم زبان علاوه بر اینکه وسیله برای تفاهم و درک متقابل افراد درون جامعه بوده وسیله برای درک و فهم ذهنی خود اشخاص نیز بحساب میرود که هدف از این گفته در این است که وقتی اسم و یا واژه و یا تعبیری را از یک شی و یا رویداد میخواهیم به زبان خود بیان کنیم تصویر آن شی و یا رویداد مانند یک فیلم در ذهن ما مجسم میگردد و آناً در ذهن ما وجود ذهنی پیدا میکند بطور مثال وقتی میخواهیم (اسپ) بگوییم تصویری از اسپ در ذهن ما پدیدار گردیده که اسپ حیوان است چارپا دارای یال و کوپال و صفات دیگر. در کنار این تصویر ذهنی نقشی را که واژه ها و تعابیر میتوانند در ذهن ما بازی کنند بگفته محققان و زبان شناسان این خواهد بود: (که این واژه ها و تعابیر میتوانند نقش نوع مخزن فکری برای انسان بحساب آیند و در خود دانش، تجربه و فهم نسل های گذشته همه را جمع کرده و بشکل واژه ها و تعابیر درآورده و بما تقدیم و ارائه کنند و از طریق آموزش و تجربه این واژه ها و تعابیر بنسل های بعدی نیز انتقال پیدا کنند.
بطور مثال یک ضرب المثل عامیانه که میگوید: صدای دهل از دور خوش است را در نظر بگیرید و در اطراف آن فکر کنید که این ضرب المثل روی چه اهدافی و دارای چه سابقه تاریخی بوده که بوجود آمده و تکامل یافته تا امروز بدسترس ما قرار گرفته است. چنانچه اگر تازه وارد که زبان ما را تازه میخواهد یاد بگیرد و از سابقه و فلسفه چنین ضرب المثل و محل کار بردش که در چه مواقع و شرائط چنین ضرب المثل بکار میرود آگاهی نداشته باشد فقط ظاهر کلمات آن را بداند برای چنین شخص درک معنی حقیقی این ضرب المثل دشوار خواهد بود. و ممکن به ذهنش تصور شود که صدای دهل چه دور و چه نزدیک آن چه خوشی دارد بلکه گوش خراش و آزار دهنده است. مگر اینکه از سابقه ضرب المثل آگاهی داشته باشد که در کجا و چه زمانی و برای چه اهداف چنین ضرب المثل استعمال و استفاده می شود و معنی مجازی آن چیست. بهمین سبب است که میگویند زبان حتی در شکل گیری تفکر و تکوین افکار ملت ها و نحوه پیشرفت و ترقی آنها نیز اثرگزار بوده و نقش اساسی میتواند داشته باشد.
چنانچه زبان شناسان میگویند: (دو کشور هند و جاپان که در یک صد سال اخیر صاحب ترقی و پیشرفت های خوبی در عرصه های مختلف علمی و تکنالوژی گردیده اند مگر پیشرفت و ترقی آنها از یکدیگر متفاوت بوده و یکی از دلائل این تفاوت را در آن میدانند که جاپانی ها تمام اصطلاحات علمی روز را به زبان خود ترجمه کرده و مورد استفاده قرار دادند مگر هندیها زبان علمی و اداری خویش را زبان انگلیسی برگزیدند که بعدها متوجه شدند که اگر به زبان اصلی خود اصطلاحات علمی روز را بر میگردانیدند و مورد استفاده قرار میدادند ممکن زودتر میتوانستند باالوسیله زبان اصلی خود صاحب پیشرفت و ترقی بیشتر و بهتری گردند. چنانچه بهمین دلیل در سال 1965 شروع به ایجاد مراکز علمی کارشناسی روی زبان خود کردند تا بتوانند واژه های هندی را جایگزین واژه های انگلیسی گردانند و به زبان خود زودتر صاحب پیشرفت و ترقی بهتری گردند.) که این مثال ها نشانگر آن است که زبان ملت ها میتواند تأثیر گزار بر پیشرفت و ترقی آنها نیز باشد و طبیعتاً بیان درد هر ملتی به زبان خودش آسانتر و راحت تر نسبت به زبان دیگری است چه انسانیکه نمیتواند درد خودش را به زبان خودش بیان کند خواهی نخواهی در مسیر زندگی خویش بمشکلات جدی تری روبه رو خواهد شد و به یقین باید گفت: که زبان ترجمه جای زبان اصلی را گرفته نمیتواند.
نوشته شده توسط سیدمحمد خیرخواه
برگرفته ازسایت خاوران
نظرات شما عزیزان:
|